خبر دارید حوادث سال گذشته در لبنان و سوریه چگونه اتفاق افتاد؟ میدانید چرا بشار اسد رفت؟ میدانید در نشست دوحه قطر چی گذشت که منجر به سقوط بشار اسد شد؟ مگر آقای عراقچی عضو آن نشست نبود و در جریان مذاکرات قرار نداشت؟ مگر سپاه قدس یا شورای عالی امنیت ملی در جریان تحولات سوریه نبودند و از جزئیات واقعه خبر نداشتند؟
قطعاً وزارت امور خارجه، شورای عالی امنیت ملی و سپاه قدس از سیر تا پیاز فعل و انفعالات سوریه باخبر بودند، اما چرا در آن روزها که بازار شایعات و خبرسازیها داغ بود و مردم نگران جبهه مقاومت بودند، حضرات مسئولین، مردم را در بیخبری رها کردند؟ چرا اخبار را قطرهچکانی، ضدو نقیض و دیرهنگام منتشر کردند؟ و چرا اجازه دادند که شبکههای بیگانه اخبار مقاومت را برای مردم روایتسازی کنند؟
گیرم که امور مربوط به جبهه مقاومت، به خاطر حساسیتهای نظامیو امنیتی، طبقهبندی داشته و نباید آشکارا و زودهنگام آن را منتشر میکردند (که البته این حرف اصلاً منطقی و توجیهپذیر نیست)
اما اطلاع رسانی ناقص و غلط در باره ترور آقایان رازینی و مقیسه که یک مسئلۀ صرفاً داخلی بود، چه توجیهی داشت؟ همه یادمان هست که این حادثه را با چه افتضاحی اطلاع رسانی کردند! یک مسئول در قوه قضاییه رسماً گفت که قاتل از شاغلین قوه قضاییه نبوده، مسئول دیگری روز بعد گفت که قاتل آبدارچی همان قسمت بوده. یکی گفت که قاتل از اسلحه محافظین برای ترور استفاده کرده، مسئول بعدی گفت اسلحه مال محافظین نبوده اما نگفت از کجا و چگونه وارد محل کار کرده است! چند روز بعد آقای پورمحمدی با ضرس قاطع اعلام کرد که این ترور کار منافقین بوده. اما وزیر اطلاعات روز بعد گفت که قاتل، وابسته به منافقین نبوده و سابقه گروهگی ندارد. دوباره یک مقام مسئول در قوۀ قضاییه گفت که جناب قاتل، همشهری آقای رازینی بوده و سابقه شرارت داشته است. اما مردم بالاخره نفهمیدند که قاتل دقیقاً چهکاره بوده، چه انگیزهای داشته، اسلحه را از کجا آورده و سرانجام پروندهاش چه شد؟
حالا این موضوع با آن روایتهای ضد و نقیض و دیرهنگامش هنوز از ذهن مردم پاک نشده بود که ناگهان موضوع منع پروازهای ایران به لبنان خبرساز شد و باز مثل همیشه روایت اول حادثه سهم شبکههای بیگانه بود که مطابق سیاستهای خودشان برای ما خبرسازی کردند. اما مقامات کشور خودمان مثل همیشه یا سکوت کردند و یا مسئله را با تحلیلهای ضد و نقیض، دیرهنگام و قطرهچکانی به خورد مردم دادند.
بعدهم ماجرای قتل یک دانشجو در تهران اتفاق افتاد و یک هفته یا بیشتر در شبکههای مجازی خبرساز شد، اما نهادهای مسئول بازهم نتوانستند یا نخواستند حقیقت حادثه را دقیق، به موقع و مسئولانه برای مردم اطلاعرسانی کنند. در نتیجه، شبکههای برانداز با بهرهگیری از خلاء اطلاع رسانی، ذهن و احساسات مردم را نشانه رفتند و با روایتسازی هدفمند، شرایط کشور را تا مرز آشوب پیش بردند که البته به خیر گذشت...
به نظر من اطلاعرسانی غلط، دیرهنگام و غیرمتمرکز، راه را برای باورپذیرکردن روایتسازی بیگانه هموار میکند که میتواند یک
خطر جدی علیه امنیت کشور باشد...